پس از طي دوران طفوليت به مدرسه رفت و در رشته حسابداري ديپلم گرفت. مهدي در فضاي ديني و اصيل خانواده؛ شخصيتي عاطفي، تلاشگر، باصفا، ورزشكار و پرجذبه يافت. او پس از پايان تحصيلات متوسط به خدمت مقدس سربازي رفت و در منطقه مرزي دهلران، دشت عباس و فكه به حراست از مرزهاي مهين اسلامي پرداخت.
اين نوجوان بسيجي و بي آلايش، سرانجام روز شامگاه 27 فروردين سال 1380 در پاسگاه چم هندي در منطقه عملياتي فكه به فيض شهادت نائل آمد.
از آن شهيد عزيز چند نوشته و نامه برجاي مانده كه بيانگر روحيه و منش فكري و معنوي اوست:
مهدي در روز پانزدهم فروردين سال 1380 - دوازده روز پيش از شهادتش كه مصادف با ايام شهادت اباعبدالله الحسين(ع) است - در دفترچه خاطراتش مي نويسد:
امروز تاسوعاي حسيني است و فردا هم عاشورا! اينجا حال و هواي عجيبي دارد. اينجا بوي جنگ و بوي شهادت و عمليات به آساني به مشامم مي رسد.اينجا عشق و حال عجيبي دارد. سوزش چشم ها امانم را بريده و قطره ها هم هيچ اثري ندارند،بعضي وقتها فكر ميكنم چشم هايم ديگر خوب نمي شوند.
مهدي در پايان دفتر مي نويسد: خدايا! چشم هايم كه خيلي درد مي كند و سوزش شديدي دارد. خدايا! 500 صلوات نذر مي كنم و قسمت مي دهم كه در اين تاسوعاي حسيني به نام حسين شهيد كه چشم هايم را مداوا كن.

آري خاك فكه، شلمچه، دشت عباس ، خرمشهر و ... وجب به وجب قدمگاه شهداست . در اين مناطق آسمان به زمين پيوند خورده و به راحتي مي توان نسيمي را كه از حركت بال فرشتگان ايجاد مي شود احساس كرد. اينجا سرزمين عشق است و مرز شهادت، جايي كه مهدي و مهدي هاي بسيار از اين خاك بال گشودند و آسماني شدند. (يادش گرامي)

   قصد دارم اگه بشه از شهدای ولاشجرد  هم  مطلب بزارم  دوستان  اگه احیانا خاطره ای از شهدای ولاشجرد دارن لطف کنن بفرستند